بررسی ادعای پیروان نظریه تحریف کتاب مقدس: عیسی کتابی از خداوند دریافت کرد، ولی آن کتاب ناپدید شد!
نویسنده: مهران پورپشنگ (کشیش کلیسای ایرانیان شادی در جنوب کالیفرنیا)
یکی از ادعاهای مخالفان مسیحیت این است که عیسی مسیح کتابی از خداوند دریافت کرده است که بعدها ناپدید شده است. این ادعا به اشتباه به جملاتی مانند آیه اول انجیل مرقس استناد می کند که میگوید “آغاز انجیل عیسی مسیح…”. در این مقاله، به بررسی این ادعا می پردازیم و با چند دلیل اثبات می کنیم که این انتقاد بی پایه و اساس است.
بررسی انتقاد و دلایل رد ادعا
تفسیر صحیح آیه اول انجیل مرقس
آیه اول انجیل مرقس با عبارت “آغاز انجیل عیسی مسیح…” شروع میشود. مخالفان مسیحیت به اشتباه این عبارت را به معنای دریافت کتابی از سوی عیسی تفسیر کردهاند. اما با مطالعه دقیقتر متن، مشخص میشود که این عبارت به معنای “این آغاز انجیل در مورد عیسی مسیح است.” کلمه “انجیل” در این جا به معنای “خبر خوش” یا “بشارت” است که در مورد زندگی، تعالیم، مرگ و رستاخیز عیسی به ما میگوید و توسط پیروان او نوشته شده است. بدین ترتیب، این آیه بیانگر عیسی کتابی را از خداوند دریافت کرد، نیست.
از سوی دیگر، مرقس اگرچه این انجیل را نوشته، اما در واقع به روایت از پطرس، شاگرد نزدیک به عیسی مسیح، پرداخته است. انجیل مرقس شامل جزئیات زیادی از زندگی پطرس است که نشان میدهد نویسنده از نزدیک با او آشنا بوده است. برای مثال، رویدادهایی که پطرس به طور خاص در آن ها نقش دارد یا سخنان و اعمال او به تفصیل آورده شدهاند. انجیل مرقس کوتاه تر از اناجیل دیگر است و به بیان سریع تر رویدادهای زندگی عیسی میپردازد.
هم چنین شهادت پدران کلیسا اثبات می کند، انجیل مرقس بر اساس روایت پطرس است:
پاپیاس (قرن دوم میلادی): پاپیاس، اسقف هیراپولیس، در نوشتههای خود اشاره کرده است که مرقس به عنوان مترجم پطرس عمل میکرد و آنچه را که پطرس درباره عیسی میگفت، به نگارش درآورد. این شهادت یکی از قدیمیترین شواهد تاریخی است که مرقس را به پطرس مرتبط میسازد.
ایرنیوس (قرن دوم میلادی): ایرنیوس، یکی از پدران کلیسا، در کتاب خود “علیه بدعتها” مینویسد که مرقس پس از مرگ پطرس و پولس در روم، انجیل خود را بر اساس آنچه از پطرس شنیده بود، نوشت.
کلمنت اسکندریه (قرن دوم میلادی): کلمنت اسکندریه نیز اشاره کرده است که مرقس انجیل خود را بر اساس تعالیم پطرس نوشته است.
ماهیت اناجیل
اناجیل کتابهایی هستند که توسط پیروان عیسی، از جمله مرقس، متی، لوقا و یوحنا نوشته شدهاند. این کتابها روایتگر زندگی، تعالیم، معجزات، مرگ و رستاخیز عیسی مسیح هستند. هیچکدام از این انجیلها ادعا نمیکنند که به صورت نبوت مستقیم از سوی خداوند به عیسی داده شدهاند، بلکه این کتابها به عنوان گزارشهایی از سوی “شاهدان عینی و پیروان عیسی” نوشته شدهاند. بنابراین، ادعای دریافت کتابی از سوی عیسی بی پایه است.
شواهد تاریخی و بررسی متن
آیا ادعای ناپدید شدن کتاب عیسی با شواهد تاریخی سازگار است؟ اگر عیسی کتابی از خداوند دریافت کرده و این کتاب ناپدید شده باشد، آیا نباید شواهدی تاریخی از این کتاب و ناپدید شدن آن وجود داشته باشد؟ آیا چنین شواهدی در تاریخ موجود است؟ هیچ نشانهای از وجود چنین کتابی و ناپدید شدن آن در منابع تاریخی وجود ندارد. آیا نمیتوان نتیجه گرفت که این ادعا بر اساس سوءتفاهم و تفسیر نادرست از آیات اناجیل پدید آمده است؟
هیچ شواهد تاریخی همراه با بررسی متن مبنی بر وجود کتابی که عیسی از خداوند دریافت کرده و بعداً ناپدید شده باشد، موجود نیست. تاریخ مسیحیت نشان میدهد که اناجیل در طول قرن اول میلادی به تدریج و توسط پیروان عیسی نوشته شده و به عنوان منابع معتبر برای زندگی و تعالیم عیسی پذیرفته شدهاند. اگر چنین کتابی وجود داشت، قطعاً در تاریخ کلیسا و متون اولیه مسیحیت به آن اشاره میشد. هم چنین، تغییر ناگهانی در اناجیل، آن هم بدون اعتراض نسلی که عیسی را دیده بود و نیز کلیساها در سراسر قاره ها، امکانپذیر نبود.
تاکید بر بشارت شفاهی
عیسی مسیح در طول زندگی خود با بشارت و تعلیم شفاهی با مردم صحبت میکرد. تعالیم او از طریق سخنرانیها، معجزات و رفتارهایش به مردم منتقل میشد. پیروانش این تعالیم را به خاطر سپردند و بعد از مرگ و رستاخیز او، حقایق را نوشتند. اگرچه برخی از تعالیم عیسی به صورت مکتوب به دست ما رسیده، اما در ابتدا به صورت شفاهی منتقل شدهاند و این نشان میدهد که روش اصلی انتقال پیام او شفاهی بوده است.
نقش پیروان عیسی در نگارش اناجیل
اناجیل توسط پیروان عیسی نوشته شدهاند که خودشان شاهدان عینی بودند و او را از نزدیک دیده بودند. آن ها تجربیات و تعالیم عیسی را به نگارش درآوردند تا برای نسلهای بعدی حفظ شود. این کتابها نبوت مستقیم خداوند به عیسی نیستند، بلکه گزارش های مستند از زندگی و تعالیم او هستند. بنابراین، نمیتوان ادعا کرد که عیسی کتابی را از خداوند دریافت کرد که پس از مدتی ناپدید شد.
فقدان مدارک و شواهد تاریخی مبنی بر تغییر ناگهانی محتوای اناجیل
یکی از نکات کلیدی در رد این ادعا این است که مسیحیان از همان ابتدا مجموعهای از نوشتههای پیروان عیسی را به عنوان کتاب مقدس خود پذیرفتهاند. اگر فرض کنیم که مسیحیان در ابتدا “کتابی از عیسی” داشتند و سپس یک روز ناگهان متوجه شدند که کتاب عیسی به مجموعهای از نوشتههای پیروان او تبدیل شده، این فرضیه با عقل سلیم همخوانی ندارد. باید توجه داشت که چنین تغییر ناگهانی و بدون اعتراض کلیساها امکانپذیر نبود. هر فردی با کم ترین بهره هوشی نیز میداند که این تغییر ناگهانی کاملاً به چشم میآید و افراد به آن اعتراض میکردند.
برای روشنتر شدن این نکته، بیایید به فرآیند تاریخی شکلگیری کتاب مقدس مسیحیان نگاهی بیندازیم. پس از مرگ و رستاخیز عیسی مسیح، پیروان او تجربیات و تعالیم او را به صورت شفاهی منتقل کردند. با گذشت زمان و به منظور حفظ دقیقتر این تعالیم، این مطالب به صورت مکتوب درآمدند. اناجیل چهارگانه (متی، مرقس، لوقا و یوحنا) نمونههای برجستهای از این نوشتهها هستند که هر کدام توسط پیروان و شاهدان عیسی نوشته شدهاند.
این فرآیند تدریجی و طبیعی نشان میدهد که هیچ کتابی به عیسی مسیح داده نشده بود که بعدها ناپدید شود و جای خود را به نوشتههای پیروانش بدهد. برعکس، شواهد تاریخی تایید می کنند این نوشتهها از ابتدا به عنوان منابع معتبر و مقدس شناخته شده و مورد استفاده قرار گرفتند. اگر تغییر ناگهانی و بزرگی در اناجیل رخ داده بود، قطعاً شاهد بحثها و اعتراضات گستردهای در تاریخ کلیسا میبودیم. اما هیچگونه شواهدی از این دست در دست نیست، که این ادعا را اثبات کند. بنابراین، ادعای ناپدید شدن کتابی از عیسی، بیپایه و اساس است.
نبود شواهد تاریخی برای تغییر تدریجی اناجیل
اتهام تغییر تدریجی اناجیل با توجه به شواهد تاریخی، نقلقولهای پدران کلیسا، ترجمههای اولیه، بررسی متن و یکپارچگی نسخه های اناجیل در میان کلیساها در مناطق و سرزمین های مختلف، رد میشود. این دلایل نشان میدهند که متون اناجیل به صورت اصولی و محافظهکارانه حفظ و منتقل شدهاند و تغییرات اساسی در آن ها رخ نداده است. این شواهد قوی بر اصالت و اعتبار اناجیل به عنوان منابع معتبر برای شناخت و درک زندگی و تعالیم عیسی مسیح تأکید دارند.
علاوه بر آن، متون اناجیل به سرعت در میان جوامع مسیحی مختلف پخش و توزیع شدند. این انتشار گسترده باعث شد تا نسخههای مختلف از یکدیگر مستقل باشند و بدین سان، احتمال تغییرات عمده در اناجیل غیرممکن شود.
نتیجهگیری
ادعای مخالفان مبنی بر این که عیسی مسیح کتابی از خداوند دریافت کرده است که بعداً ناپدید شده، بر اساس سوءتفاهم و تفسیر نادرست از نخستین آیه انجیل مرقس ناشی شده است. با بررسی دقیقتر متن، ماهیت اناجیل، شواهد تاریخی و بررسی متن، تاکید بر بشارت شفاهی و نقش پیروان در نگارش انجیلها، میتوان نتیجه گرفت که این ادعا بیپایه و اساس است و نمیتواند به عنوان استدلالی معتبر علیه مسیحیت مورد استفاده قرار گیرد. عیسی مسیح کتابی از خداوند دریافت نکرده است، زیرا اناجیل گزارشهای پیروان او از زندگی و تعالیمش هستند. سئوال ما از پیروان نظریه تحریف کتاب مقدس این است: آیا نباید به جای تکیه بر تفسیرهای نادرست، به مطالعه عمیقتر و دقیقتر متون اناجیل پرداخت؟ اگر مخالفان مسیحیت بر اساس تفسیر نادرست از آیات انجیل ادعایی میکنند، آیا این نشانه ضعف در اناجیل است؟
مطابق قوانین بینالمللی کپی رایت تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات “دفاعیات مسیحی” محفوظ است. درج کامل مقالات “دفاعیات مسیحی” در سایر صفحات فیس بوک و وب سایتها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.
آیا مسیحیان میتوانند تغییر ناگهانی و بدون اعتراض کتاب مقدس را بپذیرند؟
فرض کنیم مسیحیان “کتابی به عیسی” داشتند. آیا میتوان تصور کرد که یک روز از خواب بیدار شدند و کتاب مقدس آنها به مجموعهای از نوشتههای پیروان عیسی تبدیل شد و هیچ کس متوجه تغییر نشد و هیچ کس به آن اعتراض نکرد؟ آیا هرکسی که کمترین عقل سلیم را داشته باشد، نباید نتیجه بگیرد که این احتمالاً اتفاق نمیافتد؟ تاریخ مسیحیت نشان میدهد که هرگونه تغییر و تحول در متون مقدس همواره با بررسی دقیق و بحثهای گسترده همراه بوده است.
با این حال، مشکل اینجاست: وقتی به عهد جدید نگاه می کنیم، کتابی که کتاب مقدس مسیحیان است، می بینیم که هیچ جا ادعا نمی کند که این کتابی است که «به عیسی داده شده است». برعکس، عهد جدید شامل چندین کتاب است که توسط پیروان عیسی (تحت الهام روح القدس) پس از عروج عیسی نوشته شده است.
بنابراین، انجیل یا می تواند کتابی باشد که به عیسی داده شده است، یا می تواند کتابی باشد که مسیحیان آن را به عنوان کتاب مقدس نگه می دارند، اما نمی تواند هر دو باشد. محمد ظاهراً تصور می کرد که کتاب مقدس مسیحیان (و یهودیان) بسیار شبیه به قرآن است، کتابی که فکر می کرد از خدا دریافت کرده است. با این حال، محمد آشکارا از این موضوع بی خبر بود. ماهیت ماهیت قرآن و کتاب مقدس بسیار متفاوت است. کتابی که “به عیسی داده شده” به روشی مشابه که محمد ادعا می کند قرآن را دریافت کرده است وجود ندارد و مسیحیان هرگز ادعا نکرده اند که چنین کتابی در هیچ زمانی وجود داشته است. این ادعای سوره 5 آیه 46 صرفاً یک ایده اشتباه است که از ذهن محمد نشأت گرفته است.
اگر نویسنده قرآن فقط جملاتی مانند آنچه در سوره 5 آیه 46 و سوره 19 آیه 30 یافت میشد، ممکن بود گزینهای برای مسلمانان باشد که ادعا کنند انجیل عیسی به سادگی گم شده است. عیسی واقعاً چنین کتابی دریافت کرد، اما به نوعی ناپدید شد. مسلمانان می توانستند بگویند که NT به وضوح چیزی بسیار متفاوت از انجیل است که توسط قرآن تعریف شده است، و می توانستند نتیجه بگیرند که بنابراین آنها به عهد جدید مسیحی اعتقاد ندارند زیرا قرآن آن را تأیید نمی کند.
با این حال، مجموعه دوم از عبارات بالا از این توضیح جلوگیری می کند. قرآن انجیل را کتاب مقدس مسیحیان معرفی می کند. بنابراین، از آنجایی که انجیل کتاب مسیحیان است، قرآن ادعای آشکارا نادرستی در مورد ماهیت اصلی انجیل دارد. نه کتابی به عیسی داده شده است و نه هرگز.
منبع؟
چگونه ممکن است این خطا در ذهن محمد ایجاد شود؟ او ممکن است جملاتی مانند آیه اول انجیل به روایت مرقس را شنیده باشد:
آغاز انجیل عیسی مسیح، …
و به اشتباه پنداشته اند که این همان تورات موسی است، یعنی وحی به پیامبری به صورت کتاب. با این حال، خواندن متن نشان می دهد که به معنای “این آغاز انجیل در مورد عیسی مسیح است”; انجیل پیامی است که در مورد زندگی و تعالیم عیسی به ما می گوید که توسط پیروان او نوشته شده است، نه کتابی که به خود عیسی داده شده است.
محمد تجربه خود را از دریافت نزول کتاب (قرآن) بر عیسی بیان کرد و به سادگی فرض کرد که کتاب عیسی که توسط پیروانش مقدس بود نیز باید کتابی باشد که به عیسی داده شده است (مانند کتاب مقدس مسلمانان کتابی است که به محمد داده شده است). اما محمد در این مورد اشتباه کرده است و این اشتباه قرآن را به عنوان جعلی آشکار می کند. قرآن وحی الهی نیست، بلکه مجموعه ای از فرضیات اشتباه نویسنده آن است.
اما مسلمانان بر این باورند کتاب مقدس تحریف شده است!
در بیشتر موارد که قرآن با انجیل مخالفت می کند، مسلمانان فریاد می زنند «اما کتاب مقدس تحریف شده است»، گویی که پاسخ و راه حل هر مشکلی همین است.
حداقل دو دلیل وجود دارد که چرا این پاسخ مشکل را حل نمی کند.
اولاً، قرآن هرگز ادعا نمی کند که انجیل تحریف شده است. اتهامات خاصی علیه یهودیان وجود دارد، اما هیچ اتهامی مبنی بر اینکه مسیحیان کتاب مقدس آنها را خراب کرده اند، وجود ندارد. بخش آنچه قرآن در مورد کتاب مقدس می گوید، این موضوع را به دقت بررسی می کند و نشان می دهد که قرآن از ادعای مسلمانان مبنی بر فساد کتاب مقدس پشتیبانی نمی کند.
ثانیاً، حتی اگر برخی از آیات تحریف شده باشد، تغییرات کوچکی که منجر به جابهجایی معانی خاصی شده باشد، این امر نمیتواند تناقض فوق را در قرآن توضیح دهد. در این جا ما یک تفاوت اساسی در ماهیت کتاب داریم که نه با تغییرات تدریجی و نه با تغییر ناگهانی قابل محاسبه نیست.
برای مثال: قرآن (به فرض) کتابی است که از جانب خدا بر محمد نازل شده است. این (ظاهرا) توسط محمد نوشته نشده است، بلکه خداوند به او داده است. از سوی دیگر، احادیث، خاطرات صحابه و پیروان محمد است که مدتها پس از رحلت محمد، توسط مسلمانان تنظیم و نوشته شده است. آنها خاطره آنها از آنچه محمد گفته و انجام داده است.
آیا برای کسی ممکن است که قرآن (کتابی که به محمد داده شده) به مجموعه ای از احادیث تبدیل شود، بدون اینکه جامعه مسلمانان متوجه شوند که کتاب مقدس آنها به چیزی کاملاً متفاوت تبدیل شده است؟
بدون شک پاسخ مسلمانان یک نه قاطع خواهد بود. اما اگر این امر برای کتاب و جامعه مسلمانان غیرممکن است، چرا هر مسلمانی فکر می کند که این امر در جامعه مسیحی امکان پذیر بوده است؟ در اصل، مسیحیان «کتابی به عیسی» داشتند، اما یک روز از خواب بیدار شدند و کتاب مقدس آنها به مجموعه ای از نوشته های پیروان عیسی تبدیل شد و هیچ کس متوجه تغییر نشد، و هیچ کس به آن اعتراض نکرد؟ اعتقاد به چنین نظریه ای ایمان کورکورانه زیادی به قرآن می طلبد. غیر ممکن است. هرکسی که کمترین عقل سلیم را داشته باشد باید نتیجه بگیرد که احتمالاً این اتفاق نمیافتد، و این نشان میدهد که نویسنده قرآن صرفاً در مورد ماهیت کتاب مقدس مسیحی اشتباه کرده است.
0 Comments