درک رابطهٔ بین الاهیات و تکنولوژی
اکتشاف خود در الاهیات شبکهای[1] را با کنکاش در گفتگویی معاصر مابین تکنولوژی و الاهیات در مضمون کلیسای مسیحی، آغاز میکنیم. استدلال ما این است که اگر خود را احاطه شده در تکنولوژی و رسانهٔ جدید مییابیم، پس واجب است که نحوهٔ تعامل ایمانمدار با این حوزهها و طریق شکلدهی آنها به خود را مد نظر داشته باشیم. حوزهٔ مطالعاتیِ الاهیات تکنولوژی به دنبال تأمل بر تاریخ و گسترش تکنولوژیست. این فصل رابطهٔ بین تکنولوژی و کلیسایِ مسیحی را تشریح میکند تا با ایجاد مضمونی الاهیاتی، دربارهٔ اینکه چگونه ظهور تکنولوژیهای دیجیتال میتواند و باید باعث ادامه یافتن سنت دیرینهٔ تأمل اخلاقی در کلیسا شود، به بحث بپردازد. این مقدمه بر الاهیات تکنولوژی را با تعاریف گوناگون تکنولوژی، طریقهایی که کلیسا با تکنولوژی و رسانه به سازش پرداخته و عکسالعملِ معمول مسیحی به آن، شروع میکنیم. چنین بحثی در فصول بعدی به پاسخ مناسب به تکنولوژی و رسانه در جامعهٔ شبکهای[2] بسط مییابد، جایی که در آن هر روز بیش از قبل مورد محاصرهٔ رسانه قرار میگیریم.
تعریف تکنولوژی
جستجو برای تعریفی دقیق و واحد از تکنولوژی، مشکلآفرین خواهد بود. اما از نظر ریشهشناسی[3]، این واژه به ریشهٔ هندواروپایی بر میگردد که با نجاری مرتبط میباشد و در زبان یونانی techne، به معنای «هنر»، «پیشهوری» یا «مهارت» است. معنای دومِ این کلمه امری فرای کار کردن با مواد خام را میرساند و منعطف ساختنِ مفاهیم و زبان، از جمله سبکِ نگارش و سخنوری (مثل علمِ بدیع) یا مکتب خاص فکری یا نحوههای گوناگونِ اندیشه را شامل میشود. در زبان لاتین، کلمهٔ texere ابتدا به بافندگی و بعد ساختمانسازی یا ساختن مربوط میشد. ولی تا قرن هجدهم، بهتدریج تعریف این واژه محدودتر شد؛ طیف فعالیتهای گستردهٔ هنری از تعریف، حذف و در عوض بر به کارگیریِ علم، بهخصوص علم مکانیکِ کاربردی[4] متمرکز شد.
این انتقالِ تمرکز بر مکانیزم[5] و مکانیک[6] سبب شد که تکنولوژی معمولاً به ابزار یا دستگاه[7] تعریف شود. دیوید هاپِر[8] نیز در این مورد میگوید که تکنولوژی به ساخت و اختراعِ ابزار، دستگاهها و مکانیزمهای طبقهبندی شده و مناسب توسط جامعهٔ بشری مربوط میشود، که هدف از آن به کنترل در آوردن و بهرهبرداری از دنیای طبیعی است. با گذشت زمان، به کارگیریِ تکنولوژی، نه تنها خلقت، بلکه جامعهٔ انسانی را تحت تأثیر قرار میدهد، و به ریتم زندگی روزمره شکل میبخشد. چنین تعریفی از تکنولوژی با درک عموم سازگار است؛ دیوید پولینْجِر[9] در این مورد میگوید: «جامعه تکنولوژیِ مورد نیاز خود را گسترش میدهد و سپس با به کارگیریِ آن برای ایجاد ثروت و نموِ فرهنگ بشری، کالا و خدماتِ مورد نیاز خود را تولید میکند. به این ترتیب نیازها و خواستهها اولویت مییابند و سپس تکنولوژی آنها را محقق میگرداند.» از این رو، اگر به پناهگاه نیاز پیدا کنیم، نوعی از پوشش و خانه را تعبیه میکنیم؛ اگر به منبع باثبات غذا نیاز یابیم، صنعت کشاورزی را گسترش میدهیم؛ اگر به طریق ارتباطی از راه دور، جایی که صدایمان با فریاد زدن به آن نمیرسد، نیاز پیدا کنیم، سِمافور[10]، تلگراف و رادیو را ابداع میکنیم. این نگرش به تکنولوژی، به وسعت یافتن قابلیتهای انسانی مثل توانایی جابهجا شدن، ارتباطات و اندیشیدن مربوط میشود.
نظر غالب در مورد تکنولوژی به مثابهٔ مکانیزم، مکانیک و دانش کاربردی، تکنولوژی را در وهلهٔ اول به ابزاری برای انجام عملی خاص، تقلیل میدهد، بهعبارتی تبدیل به یک وسیله میشود. این دیدگاه، موازی با نظر عام در مورد رسانه است. پیتر هورسفیلد[11] میگوید این دیدگاه به رسانه بهعنوان ابزار یا وسیله، در دههٔ ۲۰ میلادی با گسترش یافتنِ رسانهٔ عمومی آغاز شد، رسانهای که هدفش دسترسی یافتن به مخاطبِ عام و گسترده از طریق سینما، رادیو و روزنامه بود. اقدام برای درکِ قدرتِ رسانه و نحوهٔ شکلدهیِ آن به جامعه، باعث شد رسانه و میزان تأثیر آن طبق الگوهای خطی[12] و علت و معلول[13] سنجیده شود. اگرچه طبق مشاهدات اخیر، تکنولوژی و رسانه هر دو دارای قوایی فرای فطرت ابزاری هستند. تکنولوژیِ رسانهای، وجهی معرفتشناسانه و جامعهشناختی نیز دارد که با نقشِ ابزاری آن ترکیب میگردد و دیدگاهی مرکب و پویا نسبت به تکنولوژی ایجاد میکند.
تکنولوژی را ابزاری برای تحقق برخی از اهداف انسان دانستن، یکی از سه نگرشِ درهمآمخیتهای است که سوزان وایت[14] از سنجشِ فعل و انفعال میان تکنولوژی و پرستش مسیحی استخراج نمود، چنین امری معمولاً با تعالی یافتن قابلیتهای طبیعی بشر همراه است. تکنولوژی، طبق نگرش اول میتواند محصول روندِ تولید باشد، برای مثال کامپیوتر، مداد، آتش، ترکیبات شیمیایی یا سیستم نرمافزاری. این احتمالاً معمولترین نگرش نسبت به تکنولوژی است. نگرش دوم، دیگر آنچنان تکنولوژی را محصولِ تولید شده تعریف نمیکند، چون تولید نیازمندِ فرآیند و ساختار است. در این نگرش مهارتها و تکنیکهای مختلفِ انسانی با زیرساختهایِ تولیدی ترکیب میگردند و تکنولوژی را ایجاد میکنند. نگرش سوم به تکنولوژی، آن را ساختاری فرهنگی تلقی میکند که برای پشتیبانی از سیستمهای تکنولوژیکی تمایل و انگیزه ایجاد میکند و تبدیل به تکنوفرهنگِ[15] فراگیر میشود. طبق استدلال سوزان وایت، این سه نگرش از درون با یکدیگر ترکیب میگردند تا از تکنولوژی چنین نمایهای ایجاد کنند: «سیستم تکنولوژیکی-اجتماعی[16] که در آن سختافزار، تکنیک و چارچوبِ مرجعِ[17] ایدئولوژیک با یکدیگر ترکیب میشوند تا به تعقیب اهداف عملی که عموماً مربوط به تقویت قابلیتهای انسانی میشوند، یاری برسانند.»
این دیدگاه نشان میدهد که تکنولوژی فطرتاً با تأکید خاص بر تحقق اهداف عملی، به فرهنگ و ارزشهای بشر مرتبط و تنیده شده است. نگرشی مشابه را در تعریف ایان باربور[18] از تکنولوژی میبینیم: «تکنولوژی بهکارگیریِ دانش سازماندهی شده توسط افراد و دستگاههای رتبهبندی شده است تا به این طریق به اهدافی عملی دست یابند.» رودی ولتی[19] چنین نظری در مورد تکنولوژی دارد: «سیستمی که بر اساس کاربریِ دانش است و در اشیاء و فرمهای سازمانیافته بهمنظور انجام اهدافی خاص تجلی مییابد.» با وجود اینکه تأکید اغلب بر تعریفِ عملی و هدفمند از تکنولوژیست، ولی چنین تعاریفی منحصر نیستند. برای مثال، کِوین کِلی -متخصص تکنولوژی- میگوید تکنولوژی شاید با تجربهٔ شرایط انسانی و روشی علمی آغاز گردد، ولی هدف از وجودش این است که به انسان امکان تعقیبِ تازگی و تجارب دیگر را بدهد. بنابراین، تکنولوژی طریقی برای درک خود و جهان پیرامون و به هستی خواندن چیزی تازه است، چون حتی بهعنوان عملی روحانی، میتواند و شاید انجام گردد.
بههمین شکل، نگاهِ ابزاری بر تعریف رسانه سایهافکن گشته است. همانطور که اشاره شد، نگرش نسبت به رسانه بهعنوان ابزار یا وسیله به افزایشِ علاقه به رسانهٔ جمعی در دههٔ ۲۰ میلادی باز میگردد، زمانی که روزنامه، سینما و رادیو با طیف گستردهای از مخاطبین ارتباط برقرار میکردند. پرسشها در مورد نحوهٔ تأثیر بر جمعیت، برای مثال، در مورد مسائل سیاسی یا اهداف تجاری، باعث شد رسانه یگانی محسوب گردد که میتوان آن را تحت کنترل قرار داد و هدف گرفت. از این رو، رسانه، بهخصوص رسانهٔ جمعی، به روند ارتباطیِ ساده و مکانیکی یا کانالی با عملکردِ قابل پیشبینی تقلیل یافت.
این درک محدود از رسانه در اواخر قرنِ بیستم به چالش کشیده شد، چون سؤالاتی در مورد رسانه مطرح شد که الگوهای ابزاری قادر به پاسخگویی به آنها نبودند. برای مثال، چه رابطهای بین خشونت در رسانه و خشونت در جامعه وجود دارد؟ جامعه از چه فرمهای ارتباط واسطهای[20] دیگر غیر از رسانهٔ جمعی استفاده کرده است؟ آیا رسانه حقیقتاً دارای ماهیتی بیطرف[21] است؟ نتیجهٔ این دسته از سؤالات این است که نه تنها رسانه روند یا ابزار فرض میگردد، بلکه چگونگی وجود جامعه یا فرهنگ بهواسطهٔ اطلاعات، نظرات، رفتار و ارزشهای واسطهای نیز زیر سؤال میرود. طبق نظر هورسفیلد، این نگاهِ وابسته به مضمون، با دقت به فرآیندهای فرهنگی، «نه تنها ابزاری برای رساندن پیغامهای ثابت است، بلکه مکانی است که بنا کردن، مذاکره و سازش، و بازسازی معانی فرهنگی در روند نگهداری و تغییر ساختار فرهنگی، روابط، معانی و ارزشها» در جریان است.
نگاه ابزاری و همچنین نگاه فرهنگی نسبت به رسانه وقتی مفید واقع میشود که با هم به کار گرفته شوند. نگاهِ ابزاری به طرح سؤالاتی دربارهٔ میزان تأثیر پیغام کمک میکند، در حالیکه نگرشِ فرهنگی در مورد محیط اجتماعی سؤالاتی را شکل میدهد که فرآیندی درونی دارند. در مورد تکنولوژی، رسانه در آنِ واحد هم ابزار است و هم محیط.
ارتباط بین تکنولوژی و تکنولوژیهای رسانهای
تعاریفی که از وایت و هورسفیلد آورده شد، به ما دربارهٔ چند وجهی بودن یگانهای تکنولوژی و رسانه هشدار میدهند، و همانطور که اِستیفِن مونسما[22] میگوید هر دو ابعادِ انسانشناسانه، جامعهشناسانه و معرفتشناسانه دارند. برای مثال، نگاهِ انسانشناسانه میتواند بپرسد آیا وجوهی از تکنولوژی میتوانند فرداً و جمعاً برای انسان، موروثی به حساب آیند و نتیجتاً خصلت معرف او باشند. در چنین نگاهی انسان قبل از هر چیز homo faber، یعنی در ذات سازنده یا خالق است. با نگاهِ جامعهشناسانه، میتوانیم تکنولوژی و رسانه را امری فرای کالای تولیدی، خصلتی انسانی یا حجمهای از دانش بدانیم و به این طریق تکنولوژی را در جامعهٔ مدرن قوایی همهجانبه در نظر بگیریم. همچنین میتوانیم تکنولوژی را نوع خاصی از دانش در نظر بگیریم، این دانش برای کسانی مفید است که میخواهند در مورد نحوهٔ انتقال دانش در و بین جوامع تحقیق کنند یا انواع دانش (مثل متودشناسی) که در جوامع مختلف حاضر هستند را با هم مقایسه کنند.
مونسما این سه وجه را در دیدگاه الهیاتی خود در مورد تکنولوژی به کار میگیرد، او تکنولوژی را فعالیت فرهنگیِ اصلیِ بشر میداند، که از انسان بهعنوان خالقِ فرهنگ، زاده گشته است. بشر«الگوی رفتاری ادغام شده» ایجاد میکند و تکنولوژی در تار و پود وجود انسان، از جمله باورهای مذهبی، رسوم و نهادها نفوذ میکند. در ادامهٔ این فصل خواهید دید که یک نمونه از آن، سخنِ مکتوب یا همان کتاب است، که از مرزهای محصول تکنولوژیک عبور میکند و زندگی مذهبی و فرهنگیِ ما را در بسترهایِ گوناگون تاریخی شکل میدهد. از سوی دیگر، محدود کردن تکنولوژی به یکی از فعالیتهای فرهنگی، ممکن است نقش تکنولوژی در رابطهٔ افقی، یعنی رابطهٔ بین انسان و الوهیت را مبهم سازد. فعالیت تکنولوژیک درواقع ممکن است پاسخی به دعوت خدا دیده شود. نه تنها آن، بلکه با بیان اینکه تکنولوژی خصلت مُعرفِ بشر است، ممکن است دیگر تمایزات بشری مخدوش گردند. از نظر مونسما، «خدا فرزندانش را میخواند تا در جایگاهِ کسانی که شبیه او هستند، شکلدهندهٔ فرهنگ باشند. در چنین نقشی، با هدفِ قبلی آنچه در خلقت خدا عطا گشته را بر میگیریم و خلاقانه آن را به هنر، زبان، قانون، آدابِ اجتماعی، نهادهای اجتماعی، و ابزار و محصولات تکنولوژیک تبدیل میکنیم.»
کنار هم قرار دادن همهٔ این وجوه، تعریفی از تکنولوژی به ما میدهد، بهخصوص تعریفی از تکنولوژیِ رسانه، که در این کتاب بیشتر بر آن تمرکز میکنیم. تکنولوژی قبل از هر چیز، فعالیتی انسانی است که در بستری فراهمآمده توسط خدا اجرایی میگردد، تا ما خلاقیت و عاملیت خود را به کار گیریم. این تعریف از تکنولوژی هر دو وجهِ عملگرایی(یا پاراگماتیسم) که در حلِ مسئله و تبدیل دنیای طبیعی و تازگی و سیر خلاقه دیده میشود را در بر میگیرد. چنین تعریفی اذعان میدارد که تکنولوژی یا بهتر است بگوییم تکنولوژیِ انسانی، وجه فرهنگی-اجتماعی مهمی دارد که در شبکهای از روابط، ارزشها، و تاریخ تنیده شده است و تکنولوژیای پویا ایجاد میکند که توسط بازخوردهای حلقهایِ[23] موجود در شبکه شکل میگیرند و متعاقباً به اجزای شبکه شکل میدهند. تکنولوژی شامل محصولات تولید شده و دانش و روند خاصی میشود که آن محصولات را تولید میکند، همچنین در برگیرندهٔ اشخاص، اعمال و ارزشها در زمان و مکان خاص نیز هست. بنابراین، تکنولوژی محیطی است که در آن زندگی میکنیم.
این بر نگرش ما نسبت به تکنولوژی و رسانه تأثیر میگذارد و بر این اساس دیگر نمیتوانیم در مورد محصولاتِ واضح در نظام وسیع تکنولوژی، دیدگاه سادهٔ الهیاتی داشته باشیم. بلکه باید عناصر بشری را نیز در نظر بگیریم، عناصری مثل فعالیتهای انجام شده یا نشده، ارزشهایی که نهان و آشکارا حاضر هستند، نحوهٔ عملکردِ تکنولوژی بهعنوان بخشی از بستر وجود بشری، و تاریخ سازش جوامع با خلاقیت انسانی که جهتگیریهای عملگرایانهٔ راسخی دارد. با در نظر داشتن این موضوع، در ادامه به نحوهٔ سازشِ مسیحیت با تکنولوژی در سیر تاریخ بشری، میپردازیم.
سازش[24] تاریخی با تکنولوژی
مسیحیت، یهودیت و اسلام، سه مذهب عمدهٔ دنیا هستند که گاهی پیروان این ادیان را اهل کتاب[25] نیز میخوانند. کلیسای مسیحی، هویت و ایمان خود را بهواسطهٔ تعامل با کتابمقدس مسیحی شکل داده است، این کتاب تشکیل شده از کتب مقدس عبرانی و مکتوبات مسیحی متأخر و مشهور به عهد جدید یا عهد ثانی است. خود کتابمقدس میتواند سیمایی از تکنولوژی باشد و رسانه در آن، ساختهٔ معمول و جسمانی بشر که بهواسطهٔ دانشی خاص ایجاد شده است (اگرچه به اشکال غیرمستقیم دیگر نیز ممکن است بروز یابد). فرم و محتوای کتابمقدس هم مثل فرم و شکل جامعهٔ مسیحی، تحتِ تأثیر محیط خاص اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته است.
عامهٔ مردم مسیحیت و تکنولوژی را در زندگیِ روزمره آنچنان مرتبط نمیدادند، ولی کتابمقدس نمونهٔ خوبی است که نشان میدهد مسیحیت چگونه در طول تاریخ با تکنولوژی و رسانه به سازش پرداخته است. چنین سازشی به بحث در مورد نحوهٔ تعامل داشتن یا نداشتن تکنولوژی و رسانه با ایمان مربوط میشود و به نحوهٔ پیشرفت تکنولوژی و رسانه در جامعهای وسیعتر و شکلدهی آن به مسیحیت ارتباط دارد. تشخیصِ این سازشِ مستمر مهم است، چون نحوهٔ عکسالعمل مسیحیت و دیگر ادیان به تکنولوژی و رسانهٔ تازه، معمولاً به آن بستگی دارد که در گذشته به تکنولوژی و رسانهٔ تازه چگونه عکسالعمل نشان دادهاند. در بخش پیشِ رو، در مورد سازش خاص با تکنولوژی در تاریخ مسیحیت صحبت میکنیم، این بحث شامل سنتهایِ شفاهی و مکتوب میشود و تا رسانهٔ معاصر پیش میآید.
از سنت شفاهی تا کتب و دستنوشتههای پوستین
مسیحیت اولیه با سنت شفاهی آن روزگار و سنت مکتوبِ موجود در آن جامعه، به سازش پرداخت. عیسی ناصری سخنوری ماهر و بانفوذ بود که در اناجیل، الگوی استادانه[26] از تعلیم طبق داستانگوییِ شفاهی، و بحث و مباحثه را ارائه کرده است. او خود را با فقیران و ستمدیدگان یکی میدانست و از فرمهای شفاهی مثل مَثَلها برای برقراری ارتباط با آنها استفاده کرد، اما با این وجود دانش و تأویلی جامع از متون مقدس یهودی نیز داشت. عیسی با استفاده از سنت شفاهی و مکتوب، جمعی از شاگردان را جذب خود کرد، کسانی که به طرق مختلف، در نقش شاهدان و حاملین تعلیم او، ادامهدهندگانِ سنت شفاهیاش بودند.
این الگو و روش دورهگردانه برای بشارت و موعظه، تبدیل به یکی از روشهای ارتباطی کلیسای اولیه شد. اما با گذشت زمان، روش ارتباطیِ دیگری در کلیسا گسترش یافت، معلمینِ با سواد روشی وابسته به متن را از روش شفاهی تفسیر متون یهودی و یونانی اقتباس کردند. بنابراین، در متون مسیحیِ عهد جدید روشهایِ ادبیای را میبینیم که تأمل بر متون یهودی وهمچنین تلویحات به فیلسوفان و شاعران یونانی-رومی به حساب میآیند. (برای مثال اعمال ۱۷: ۲۸). معمولاً این دو سبک با هم ترکیب میشوند، مثل کسانی که نامهها را نزد جماعات میبردند و سپس آنها را برای مخاطبین «اجرا» میکردند. اگرچه، طبق مشاهدات هورسفیلد، اهمیت تدوین روایاتِ زندگی عیسی در قالبی استاندارد، و همچنین ارتباط بین سواد و رهبری در کلیسا، کار را به جایی رساند که متن، بهخصوص کتابمقدس، منشاءِ قدرت و مرجعیت[27] شد.
پذیرشِ دستنوشتههای پوستین، که پیشدرآمدی بر کتاب بودند، نوع خاصی از پذیرش مظهر تکنولوژیِ رسانه را نشانهگذاری کرد، که بخش مهمی از هویت مسیحی و کلیسای مسیحی شد. بهعلاوه، تصور میشد که حالت فیزیکیِ دستنوشتهها در بردارندهٔ مکتوبات مقدس و روایت ایمان است، و چنین امری آنقدر حائز اهمیت شد که حفظ و تکریم این نوشتهها شهادتهای فراوانی را به بار آورد. بههمین خاطر تنش بین گروهی که متن را تحت جفا تسلیم کردند و گروهی که تا پای مرگ آن را حفظ نمودند، بالا گرفت. هورسفیلد و آساموا-گیادو[28] میگویند: «چنین داستانهایی اهمیت دستنوشتهها و وابستگی عاطفی به آنها را دوچندان میکند که نشانهٔ مهمِ هویتِ مسیحیت در جایگاه مذهبی صاحب کتاب به جای متنی معمول است. دستنوشتههای پوستین، مسیحیت را از گروههای دیگر مثل مذاهب امپراطوری و ادیبان جدا کرد، کسانی که بهخاطر عناصر زیبایی-شناختی ادبی، دستنوشتههای پوستین را تا چند قرن بعد نپذیرفتند.»
وجود متنی مکتوب تا اواخر قرن سه امری عادی شد، بهخصوص بعد از بهرسمیت شناخته شدن مسیحیت بهعنوان دین رسمیِ امپراطوریِ روم. این اتفاق تثبیت سخنان در مورد عیسی و پیروانش را بههمراه داشت. در این شرایط احتمال اینکه مردانِ باسواد در کلیسا فرصت رهبری پیدا کنند بیشتر بود، چون تمرکز بر متن به نفع مردان دارای سواد بود، و همین باعث شد جماعت را بهوسیلهٔ هیئت اسقفانِ حاکم بهتر از قبل بهکنترل خود درآورند. این اتفاقات سبب رانده شدن زنان به حاشیه شد و آنها از منصبهای قبلی خود بهعنوان حامی، پشتیبان مالی و همکار کنار گذاشته شدند، چون ادارهٔ کلیسا تحت تأثیر ساختار اجتماعی رومی بود و چهرهٔ اقتدار در کلیسا تغییر کرد. همچنین با چنین رویهای میتوانستند برخی از متون را کژآیین، و شاید بدعتگذار بخوانند و تأثیر آنها را کنترل کنند. کتابمقدس از متنی که بهخاطر محتوا مطالعه میشد، تبدیل به محصولی تزئینی شد که به جای خود مورد اکرام قرار میگرفت. علاوه بر متون مقدس عبری، روایت مسیحی از عیسی ناصری و پیروانش و نامههای مفید به کلیسا، پس از جمعآوری، کلام مقدس خدا اعلام شدند.
بنابراین، نوع تکنولوژی یافت شده در دستنوشتههای پوستین و کتاب، راه خود را به کلیسای مسیحی باز کرد و ایمان را شکل داد. بهخصوص، کتاب در جایگاه تکنولوژی، نگرش به منشاءِ مرجعیت در کلیسا، که متعلق به قشر با سواد بود را تحت تأثیر قرار داد. کتاب در جایگاهِ تکنولوژی، باعث تعیین میزان دسترسی و کاربری کتابمقدس شد و بنابراین مرجعیتِ متون جمعآوری شده و قانونیِ کلیسا تأیید و کتابمقدس به حالتی ثابت و مدون درآمد. بهاین طریق مرجعیت، دستِ مفسرینِ آن حالت ثابت قرار گرفت و تعامل مستقیم با متن کتابمقدسی مد نظر نبود. چنین کتابی بیش از همه، تأکید میکند که تکنولوژی نوشتاری امری ناقلِ قدرت و انضباط است که فرای فرهنگ و مکان جغرافیایی پیش میرود.
هورسفیلد و پول تیوزنِر[29] هنگام بحث در مورد تنها راه درک سازشِ مسیحیت با رسانه این نظر را بیشتر بسط دادند و ما اینجا تکنولوژی را به رسانه اضافه میکنیم. این دو محقق با بررسی رابطهٔ مذهب و رسانه در ماتریس[30] کلیِ زندگی فرهنگی توانستند این نظر را گسترش بدهند. به نظر آنها، هیچ وجهی از مسیحیت بیواسطه نیست، چون تمامِ تجارب و مفاهیم ایمان در شبکهای از روابطِ وابسته به زبانِ بهکار رفته جهت توصیف، تجارب انسانی، سیاستهای کلیسایی و اجتماعی، روابط ــ از جمله روابط با صاحبین قدرت ــ و بستر تاریخی و فرهنگی قرار گرفتهاند. کتابمقدس محصول این عوامل است و کاربرد و نقش آن از خصلتهای هر یک شکل میپذیرد.
سواد بهعنوان قدرت
انحطاط امپراطوریِ روم با زوالِ سواد همراه بود و تنها تأکید بر متن، محدود به کلیسای حکومتی روم میشد. این امر در صومعهها بهطور خاص نمایان شد، که کتابخانه و تولیدکنندهٔ کتب بهحساب میآمدند. صومعهها مرکز کتابت و تحصیل و همچنین حفظ زبان، بهخصوص زبان لاتین، شدند. حفظ سواد با خود قدرت سیاسی و فرهنگی را بههمراه داشت، قدرتی که با گسترش قوانین و کتابخانهها، تعبیهٔ مراکز نگهداری از اسناد قانونی و سوابق، و ضبط و نسخهبرداری از منشورها عملی شد. همچنین بدان معنا بود که سنت مسیحی از نظر الاهیاتی و تعلیمی، سخنان و سرودهها و انواع پرستشهای اجرا شده در ساختاری منظم و ثبت شده، بیش از قبل مدون میشود و به این طریق جامعهٔ فاقد سواد میتواند وفادارانه این اعمال را تکرار کند. هورسفیلد مختصراً میگوید: «با کنترلِ زبان و سوادآموزی، طبقهٔ روحانیونِ مذکر و مجرد، کنترل همهٔ وجوه زندگیِ مسیحی را در دست گرفتند. این قدرت زبانشناختی مدتها به جدال دعوت نشد تا اینکه بهواسطهٔ ظهور صنعت چاپ، زبانِ مردم عامه قدرت سیاسی خود را باز پس گرفت.»
رشد تکنولوژیِ چاپ در دوران رُنسانس بر مذهب تأثیرات بسزایی گذاشت، و تعامل پیچیدهٔ بین فرهنگ، تکنولوژی و جامعه را مورد توجه قرار داد. میزان دسترسی و تاثیر تکنولوژیِ چاپ در اواسط دههٔ اول قرن پانزده بهواسطهٔ صنعت چاپ گوتِنبرک و استفاده از قالبهای فلزی، تولید کاغذ، شبکهٔ پهناور توزیع و جو رنسانسی اروپایی گسترش یافت. چاپِ دوبارهٔ متون قدیمی (مثل متون کلاسیکِ فلسفی و ریاضیات) نتیجهبخش واقع شد، میل به سوادآموزی و یادگیریِ فسلفه و علوم طبیعی، پیشرفتهای اجتماعی و سیاسی، به سازشی دوباره با رسانه و تکنولوژی یاری رساند. نمونههایی از آن را در نحوهٔ ثبت و انتشار رویدادها، تولید نقشههای چاپی و متن چاپ شده میبینیم که تبدیل به روش اصلیِ ارتباطات اجتماعی و انتقال سریع ایده (از جمله ایدههای مذهبی) شد، و میزان سواد را در عموم جامعه بالا برد.
فرانسیس بِیکِن (۱۵۶۱-۱۶۲۶) نمونهای مناسب از این دوره است که بر سازشِ اجتماعی و فرهنگی با رسانه و تکنولوژی تأثیر گذاشت. تجربهگراییِ[31] بِیکِن، که طبق آن دانش تنها از مشاهدهٔ عینی جهانِ پیرامون حاصل میگردد، نه تنها به روش علمیِ مدرن که فرضیه را به مشاهده، سپس به نظریه و بعد درک متصل میکند، ختم شد، بلکه باعث ایجاد روایتی هدفمند شد که رابطهٔ بین علم و تکنولوژی را گسترش داد. طبق استدلال بِیْکِن انسان، دنیای طبیعی را به هدفِ بهتر ساختن جهان برای بشریت شکل میدهد -این عمل نوعی بازگشت به باغ عدن بهحساب میآید- چون انسان قادر است آنچه در دنیا به تصحیح نیاز دارد را ببیند و بهواسطهٔ عاملیت خود اختیار الهی جهت اِعمال آن تصحیحات را دارد.
جان بِریگز[32] به رابطهٔ نزدیک بین مطالعهٔ فلسفهٔ طبیعی ــ که باعث به وجود آمدن علمی مثل فیزیک شد ــ و مذهب که بِیْکِن بحث آن را پیش میکشد، اشاره میکند. بِیْکِن بر این باور بود که این علوم جدید با اهداف خدا همسو هستند، تا بشر را از نظر مادی (مثلاً از بیماری و رنج) و از نظر روحانی (مثلاً خنثی ساختن جدایی انسان از خدا) نجات دهند. فلسفهٔ طبیعی، با بهکارگیریِ منطق انسانی، دستیارِ مذهبی سنتی بهحساب میآید، زیردستی قدرتمند که به دنبال احیای سلطهٔ انسان بر طبیعتِ یاغی است. علم و تکنولوژی با هدفِ غاییِ بازگشت به عدن، یعنی اصالت بینقص، باید با کاهش رنج بشر، به او خدمت کنند. بنابراین، حینی که خدا و ایمان به خدا جهت ترمیم روح بشر عمل میکنند، بشریت برای مرمت خلقت در تلاش است. بِیْکِن به این شکل پیشروی الاهیاتی که در فلسفهٔ طبیعی دیده میشود را به هدف الهی ربط میدهد. او در کتاب نو ارغنون خود مینویسد: «تنها بگذارید انسان حق سلطه بر طبیعت که بهواسطهٔ پرستش الهی به او سپرده شده را باز پس گیرد و قدرت یابد؛ بهکارگیری آن اکتسابات به تبعیتِ عقلِ سلیم و مذهبِ راستین در میآیند.»
میچام و گِروت اشاره میکنند که تقوای خیرخواهانهٔ الاهیاتی ــ یعنی استفاده از تکنولوژی برای کمک به مردم ــ اغلب مستحکمترین توجیه برای تکنولوژی به حساب آمده است. تأثیر بِیْکِن سیری از افکار را گسترش داد، طبق این نظر هدف از فعالیتهای تکنولوژیک تسلی رنج بشر است و حس خیرخواهی باعث انگیزش آن میشود.
چاپ و دنیای وسیعتری از متن
گسترش چاپ امکان وسعت یافتنِ انتشار و توزیع کتب مذهبی و کتب دیگر را داد. قسمتهای مختلف کلیسا نسبت به ظهور متون مذهبیِ چاپ شده عکسالعملهای متفاوتی نشان دادند. ویلیام تیندِل[33] برای ترویج مطالعهٔ متون مقدس میان مردم عادی، در قرن شانزدهم دست به تهیهٔ کتابمقدس به زبان عامه زد -که این در مورد زبان انگلیسی بود- مارتین لوتِر، معاصرِ او، کاری مشابه را در ترجمهٔ آلمانیِ کتابمقدس انجام داد.
صنعت چاپ پخش نظرات مذهبی و تبلیغات سیاسی را تسهیل کرد، کتاب نود و پنج ماده از لوتر (۱۵۱۷) و نهادهای دین مسیحیت از جان کالوین (۱۵۳۶) از این جمله بودند. تولید و چاپ سبب شد چنین آثاری به شکلی وسیع و هر روز آسانتر از قبل به دست مخاطبین برسند. کلیسای کاتولیک و پروتستان به دنبال استفاده از صنعت چاپ برای رسیدن به اهداف خود بودند و آن را تحت کنترل داشتند (برای مثال، کلیسای کاتولیک فهرست کتب ممنوعه یا Index Librorum Prohibitorum را چاپ کرد). هورسفیلد میگوید که کلیسای کاتولیکِ رومی سرمایهگذاریِ اولیهای در صنعت چاپ داشت، نمونهای خوب از آن تمرینات روحانی اثر ایگناتیوسِ لویولا[34] است، این کتاب مظهر ساختار نظاممندی است که رسماً در سال ۱۵۴۸ به تأیید پاپ پائولوس سوم رسید و آن موقع توسط بسیاری مورد مطالعه قرار میگرفت و امروزه نیز همچنان در سطح وسیعی مورد توجه است. با این وجود، همه در کلیسا صنعت چاپ را خوب نمیدانستند. بسیاری نگرانِ رسانهٔ چاپی بودند، بهخصوص بهخاطر آنکه کتب چاپ شده دیگر زیباییِ متون دستنویس را نداشتند، متونی که توسط خطاطان و نقاشان ماهر طراحی میشدند. غیر از آن، مکانیزم چاپ تعمق و تأمل انسانی در روند نسخهبرداری و نگارش را حذف کرد، چون رازهای الهی هنگامی که کاتبان نوشتن و تکمیل متن را شروع میکردند به آنها سپرده میشد.
تغییراتی که چاپ با خود بههمراه داشت قابل توجه بود. چاپ نه تنها نحوهٔ پخشِ اطلاعات و نظرات را تغییر داد، بلکه متن را ارتقاء بخشید تا رسماً و از نظر اجتماعی تبدیل به روش ارتباطیِ غالب گردد. صنعت چاپ امکان گسترش امور اداری را بهواسطهٔ استانداردسازیهای اجتماعی و نهادی که متن با خود به همراه داشت، فراهم آورد. چاپ برای مسیحیت، عواقب گوناگونی داشت، از جمله باعث گسترش جنبشی جهت پذیرش روشنگریِ عقلانی در مقابل معرفت روحانی از خدا شد. همچنین باعث بنا گذاشته شدن فرقههای پِرزبیتِری و متودیست شد. واماندن هر گروه مسیحی در کنترل بستر[محیط پیرامون] خود باعث میشد گروههای مسیحی دیگر، جمع مجزای خود را تشکیل دهند. در دسترس بودن کتابمقدسِ چاپی به زبان عامهٔ مردم و چاپ مواد درسی جهت تحصیل و جذب اعضای جدید و توان دفاع یافتن در مقابل گروههای دیگر از این گروهها پشتیبانی میکرد. هورسفیلد ادعا میکند: «اگر به جای نگاهی ابزاری به رسانه به آن دیدی فرهنگی داشته باشیم، میتوانیم ببینیم که هر رسانه فرمی خاص یا ساختار مذهبی خاصی از ایمان مذهبی را به دیگری ترجیح میدهد. طبق این دیدگاه، به نظر من ساختار فرقهای مسیحیت که در دوران مُدِرن به وجود آمد، برای فرهنگهایی که بهواسطهٔ صنعت چاپ شکل گرفتهاند، ساختاری مناسب است.» هورسفیلد استدلال میکند که تکنولوژیِ چاپ باعث افزایش استفاده و تفسیر شخصی از کتابمقدس شد. متون پرستشی در قالب سرودنامه و دعانامه استاندارد شدند، و همین امر سواد را بین روحانیون و اعضای معمولی بیش از قبل الزامی ساخت، و مطالعات الاهیاتی مبنی بر کتاب و اصول دانشگاهی پیش رفت.
چنین نفاقی نتیجهٔ گسترش و بهکارگیریِ تکنولوژیهای رسانهای گوناگون بود که بهواسطهٔ چاپ در دسترس همگان قرار گرفت و در گسترش رسانههای الکترونیکی مثل تلویزیون و اینترنت بازتاب یافت. برای مثال، اِستوارت هووِر[35] میگوید که گسترش کانالهای کابلی و ماهوارهای در دههٔ هفتاد در آمریکا این امکان را برای دین فراهم آورد تا به مخاطب خاص خود، با تأکید بر تمایزات الاهیاتی و فرهنگی، دسترسی پیدا کند (برای مثال مسیحیان تبشیری). محدودیتِ زمانی دیگر دستوپا گیرِ گروههای کوچک نمیشد و میتوانستند برنامهٔ خود را پخش کنند، و با بهکارگیری رادیو و تلویزیون با قیمت تولیدیِ نسبتاً ارزان در رسانهٔ الکترونیکی، توانستند برنامهٔ خود را به مخاطب هدف برسانند، یا با بازاریابی مذهبی[36] و بشارت، مخاطب هدف تازهای پیدا کنند.
مانند سازش قبلی بین تکنولوژی و مذهب، مردم باز در پذیرش تکنولوژیِ رسانهٔ الکترونیکی یکپارچه عمل نکردند و برخی آن را رد کردند، و برخی پذیرفتند و گروهی در حدی بین این دو، مُردد ماندند. اگرچه هووِر میگوید: «اغلبِ مردم به نظر میخواهند بگویند که بنا بر ارزشها و باورهای خود مرتب رسانه را میپذیرند، رد میکنند و با آن در جدال هستند.» در ادامه به چنین عکسالعملهایی نسبت به تکنولوژی میپردازیم.
عکسالعملهای مختلف به تکنولوژی و رسانه
عکسالعمل مسیحیان به تکنولوژی و رسانه نشان از رابطهای مُبهَم است، برخی تکنولوژی و رسانه را مثبت میدانند، و برخی نسبت به آن بدبین هستند. ولی در عکسالعملهای متفاوت به تکنولوژی، چند گرایش را میتوان تشخیص داد. ایان باربور، پژوهشگر در حوزهٔ رابطهٔ بین علم و مذهب، نوعشناسی[37] سه قسمتی را ارائه میدهد که عکسالعملهای گوناگون به تکنولوژی را جمعبندی میکند. آثار باربور تحت تأثیر الاهیدانِ قرن بیستم ریچادر نیِبور[38] قرار گرفته است. نیبور جهت درک رابطهٔ بین مسیحیت و فرهنگ چندین روش متنوع را مشخص کرد ولی طرحِ باربور بر سه گروه تمرکز میکند: خوشبینان نسبت به تکنولوژی، بدبینان نسبت به آن و گروهی که تکنولوژی را ابزار مبهم قدرت میدانند. اگرچه هر طرح مشابهی به دنبال زدودن پیچیدگی و ابهام از موضوع و ساده کردن آن نسبت به واقعیت است، اما دستهبندیِ باربور نقطهٔ شروع خوبی ایجاد میکند تا بتوان در مورد نگرش و تعامل بخشهای مختلف جامعهٔ مسیحی با تکنولوژی اندیشید.
خوشبینی نسبت به تکنولوژی
یکی از پاسخها به تکنولوژی و رسانه این است که این دو را قوایی رهاننده و بهبودبخشِ شرایط بشری دانست. با چنین دیدگاهی، تکنولوژی به سمت ایجاد ابزارهای رفاهآفرین و دسترسیِ ساده به اطلاعات و سرگرمی حرکت میکند، و بهرهوری را افزایش میدهد و باعث رشد اقتصادی میشود. خوشبینی نسبت تکنولوژی، رسانه و تکنولوژی را وسیلهای جهت بهبود دنیا برای بشر، و ازدیاد گزینههای او بین محصولات و خدماتِ در دسترس میداند. مردم نیز به این طریق پویاییِ اجتماعی و جغرافیایی مییابند و بر طبیعت و جسم انسان کنترل پیدا میکنند، مثل کنترل بارداری و تکنولوژیهای تولید مثل. مسیحیان ممکن است بهرمندیِ بشراز هوش و امکانات تکنولوژیک را طریقی بدانند که فعالیتهای تکنولوژیکِ بشر تعمیدیآسمانی مییابند، روشهایی که خدا برای بهبودِ زندگی و در برخی موارد بنای پادشاهی خود بر زمین فراهم آورده است. طبق این نگاهِ عملگرا، وجود تکنولوژی و دانش فقط برای این نیست که وجود داشته باشند، بلکه باید در مسیری قرار داده شوند که برای بشر «رحمت مادی» فراهم آورند.
در پاسخ به اینترنت و رسانهٔ جدید، خوشبینی نسبت به تکنولوژی طریقهای مثبتی را پررنگ میکند که آن تکنولوژیها باید در مأموریت و بشارت، و همچنین پرستش کلیسا بهکار روند. فرمانِ مسیح در انجیل متی (۲۸: ۱۸-۲۰) که میگوید بروید و همه اقوام را شاگرد سازید، الزامی میداند که از هر رسانهٔ در دسترس برای انجام این وظیفه استفاده کنیم، فرقی نمیکند رسانهٔ چاپی باشد یا رادیو و تلویزیون و اینترنت. وعدهٔ دسترسی یافتن به جوامعی که هنوز انجیل را نشنیدهاند با رویای شاهد عیسی بودن «تا دورترین نقاط دنیا»، که در کتاب اعمال شرح داده شده، همخوانی دارد (۱: ۷-۸).
خوشبینی نسبت به تکنولوژی، اثر رسانه و تکنولوژی بر طبیعت و عملکردِ کلیسا را مثبت میداند. تعامل کلیسا با اینترنت و رسانهٔ جدید روشی است که کلیساها خود را عرضه میکنند و عقاید خود را به جمعی گستردهتر میرسانند. آنها نه تنها به عرضهٔ تعالیم خود میپردازند بلکه اعضای جدید را جذب و با نسل تازه ارتباط برقرار میکنند. تکنولوژی به اعضا اجازه میدهد در زمانهای مختلف بهواسطهٔ پادکست و فیدهای ویدئویی[39] به کلیسا دسترسی داشته باشند، و اجازهٔ ایجاد شبکهٔ گستردهٔ حمایت شبانی را میدهد. به این طریق، تکنولوژی به حفظ ساختار کلیسا کمک میکند؛ ولی باید بدانیم که ساختارها را نیز به چالش میکشد. نهایتاً، با ازدیاد و پیشرفت نرمافزارهای مدیریتی کلیسا، امروزه میتوان تکنولوژی و اینترنت را برای ادارهٔ روزانهٔ کلیسا بهکار گرفت.
اگرچه، این نگاهِ مثبت میتواند مشکلات گوناگون و ذاتی تکنولوژی را از چشم دور نگه دارد. برای مثال، باربور اشاره میکند که اگر تکنولوژی را از لنزی بیش از حد خوشبین بررسی کنید، مسائلی مثل مشکلات محیط زیست و ریسکهای بشری که تکنولوژی با خود به همراه دارد، اغلب دستکم گرفته میشوند یا مشکلاتی میشوند که میتوان آنها را بهواسطهٔ بهکارگیری تکنولوژیای دیگر حل کرد. بهعلاوه، تعامل بین نهادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و تکنولوژی دستکم گرفته میشود، چون تکنولوژی ابزاری بیطرف فرض میگردد. سؤالاتی در مورد اینکه چه کسانی استطاعت استفاده از تکنولوژی را دارند، مصرف نامتعادل منابع در دنیای صنعت و ارتباط ذات قدرت[40] با تکنولوژی، شرکتهای بزرگ، سیاستمداران، کارمندان دولت و جمعهای مختلف نادیده گرفته میشوند یا برای جامعه حائز اهمیت بهحساب نمیآیند. گراهام هوستون[41] میگوید کنترل فزایندهٔ دنیای تکنولوژیک با کاهش تعداد خبرگان کار و تکنوکراتها[42]، پیشفرض تکنولوژی بهعنوان واسطِ دمکراتیک را به چالش میکشد؛ شاید استفاده از تکنولوژی آسان باشد، اما کاربران تنها دنیایی را تجربه میکنند که دیگران میخواهند.
بدبینی نسبت به تکنولوژی
عکسالعمل قبلی نشان از خوشبینیِ افسارگسیخته نسبت به تکنولوژی و اثرات آن بر بشر است، ولی بدبینی نسبت به آن مسیری مخالف را پی میگیرد. برای برخی، طریقی که تکنولوژی به جامعهٔ مدرن نفوذ پیدا میکند، چند نتیجهٔ منفی بههمراه دارد. بدبینی نسبت به تکنولوژی توجه را به سرکوب فردیت و خلاقیت در جامعه جلب میکند، چون هدف از آن کاوش برای بهینهسازیِ تکنولوژیک بهواسطهٔ تولید انبوه است. این دیدگاه همچنین تأثیر رسانهٔ جمعی را پررنگ میکند که به دنبال شخصیتزدایی از انسان و روابط از طریق ساختارهای ارتباطی غیرشخصی است.
این تأثیراتِ عینی معمولاً در قالب واژگان جامعهشناسی، با ترس از اینکه تکنولوژی خودمختار و قدرت مطلق شده و مردم کنترل کمی بر آن دارند یا آن را درک نمیکنند و این گزینههای بشر را کم میکند، همصدا میشوند. باربور میگوید: «برخی از منتقدین بیان میدارند که تکنولوژی تنها مجموعهای از ابزار کاربردی نیست که بشر آنها را بهکار میگیرد، بلکه گونهای فراگیر از حیات است، ساختاری نافذ با منطق و پویاییِ خاصِ خود.» پولینجِر طبق مشاهدات خود میگوید پیشرفتهایِ تکنولوژیک و کشفیات علمیِ مربوط، به گسترش یافتن دور از چشم عوام گرایش دارند و چنین گرایشی باعث پدیدار شدن پیشرفتهای ناگهانی و تازه و «کاملاً بالغ» میشود، مثل پیشرفتهای ژنتیک یا بیوتکنولوژی یا حتی اینترنت که چندین دهه قبل از اینکه عموم مردم از آنها مطلع شوند، وجود داشتند. همچنین این پیشرفتهای تازه، اغلب به نظر توسط قدرتی خارجی و بیگانه بر جامعه تحمیل میگردند و سبب میشوند که مردم یا به تکنولوژی عادت کنند یا به حاشیهٔ جامعه رانده شوند. این قدرت، گاهی جبرگراییِ تکنولوژیک خوانده میشود که عنصر اراده را از کاربریِ تکنولوژی حذف میکند یا حداقل آن را به گزینهای بین چند تکنولوژی تقلیل میدهد. برای مثال، شاید بین چند کامپیوتر یا سیستمِ عامل برای انجام کار خود یا سیستمی عمومی مثل ادارات دولتی گزینههایی به شما ارائه شود؛ اما مجاز نیستید زندگی یا کار به شکلی کاملاً متفاوت را برگزینید، این حقیقتی است که اغلب در افسانهٔ پیشرفت محو میگردد.
یکی از مدافعینِ مشهورِ دیدگاهِ بدبینانه نسبت به تکنولوژی، الاهیدان و فیلسوفی فرانسوی به اسم ژاک اِلوول[43] بود. اِلوول تکنولوژی یا بهطور خاص «تکنیک» را به این شکل توصیف میکند: «کلیتِ متودهایی[44] که منطقاً به یک نقطه ختم میشوند و در هر حوزه از فعالیتهای انسانی بهبودی حداکثری را (برای هر مرحله از پیشرفت) بههمراه دارند.» طبق این دیدگاه نسبت به تکنولوژی، جستجو برای بهرهوری با به کارگیریِ استدلال و منطق بشری، نهایتآً افراد و جوامع را از طریق شخصیتزدایی به یگانهای اقتصادی و فاقد شخصیت بدل میکند. به این طریق فرهنگِ تکنولوژیک محیطی میشود که بشر در آن زندگی میکند. طبیعت، دیگر معینکنندهٔ این محیط نیست؛ بلکه مجموعهای از وابستگیهای درونیِ عناصر مصنوعی اکوسیستم تکنولوژیک که پذیرای همه و به دنبال بهرهوری است، این محیط را تعیین میکنند. در چنین محیطی بشر باید به فرهنگ تکنولوژیک عادت کند یا به حاشیه رانده شود، چون تکنولوژی به دنبال ادغام همه چیز، همهٔ مردم، همهٔ ایدئولوژیها و نهادها در یک جهانبینیِ واحد است که ارزشهای تکنولوژی والاتر از خالقین آن به حساب میآیند.
اِلوول تکنولوژی را برای بشر تا حدودی مفید میدانست، ولی از نظر او پیشرفت تکنولوژی با عواقب منفیِ غیرقابلِ پیشبینی همراه است که بر فواید آن سنگینی میکند. بازتاب این بدبینی را در دنیای اینترنت و رسانهٔ جدید میبینیم، برای مثال اینترنت مشکلات و نقصهای بشر را بزرگ میکند و بهچشم میآورد. اینترنت به نظر در رأس نیرویی است که رابطهٔ رودرروی انسانی را به زیر میکشد، جایگزین جمع پرستندگان میشود و تعاملِ باواسطه را حتی در زندگیِ مذهبی و روحانی تشویق میکند. بهعلاوه، برخی اینترنت را عامل دسترسی به ایدههای مذهبی و تعالیم سادهلوحانه، و بالقوه خطرناک و گمراهکننده میدانند که مردم را از ایمانِ راستین به مسیح دور میکند. بحث این است که اگرچه دسترسی به اطلاعات، فرهنگهای دیگر و آزادی بیان خوب است؛ اما شاید ایمانداران ظرفیت نداشته باشند که نظرات متضاد و رقیب و ارزشهایی که رسانه و ارتباطات دیجیتال در اختیار آنها میگذارد را در یک آن بسنجند و ممکن است به این منوال، از نمایهها و مبانی حقیقی و راستدینانهٔ ایمان دور شوند. بهعلاوه، شورای اسقفی ارتباطات جمعیِ واتیکان[45] هشدار میدهد که اینترنت راهی برای جوانان ایجاد میکند تا به «مصرفگرایی، پرونوگرافی و تخیلات خشن، و انزوای بیمارگونه» کشیده شوند، بخشهای بزرگترِ کلیسا نیز نگرانی خود در این مورد را ابراز کردهاند.
عکسالعملِ بدبینانه به تکنولوژی دیدگاهی مستحکم است و اغلب مسائل حقیقی انسانی که نتیجهٔ حضور، پیشرفت و بهکارگیریِ تکنولوژی است را مورد توجه قرار میدهد. ولی تکنولوژی امری چند وجهی است و آنچه شاید به ضرر کسی باشد، دیگری ممکن است از آن سود ببرد. باربور در این مورد میگوید که تشخیص مضمون[46] اجتماعی تکنولوژی مهم است و همچنین اشاره میکند که چگونه قوای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی طبق تکنولوژیای که به آنها شکل میدهد، عمل میکنند. رونالد کول تِرنِر[47] مثالی میزند، او میگوید نیروهای بازارهای تکنولوژیک در دههٔ نود میلادی در انگلستان، غذای مهندسیِ ژنتیک شده را ترویج میدادند، ولی مصرفکنندگان با انتخابهای خود این تکنولوژی خاص را رد کردند و به این طریق بر این روند تأثیر گذاشتند. باربور نیز میگوید که بدبینی نسبت به تکنولوژی ممکن است با بیهوده دانستن پیشرفتهای تکنولوژیک، خاموش کردن میل نسبت به تغییر سیستم و محروم ساختن سیستمهای تکنولوژیک از قدرت، خود-شکوفا گردد و به اهداف خود برسد. باربور در عوض این کار، پیشنهاد میدهد که ارزشهای جایگزین را تعیین کنیم که ارزشهای فردی، نهادی و جمعی را در پیشرفت و کاربری تکنولوژیک به چالش میکشند و شکل میدهند. اگر ارزشهای جایگزین قابل بیان باشند، و اتکای تکنولوژیک و پیشرفت مادی که باعث اوج گرفتن روندی ظالمانه میشود را زیر سؤال ببرند و اگر انسانها بتوانند از این طریق رابطهٔ بهتری با یکدیگر و طبیعت برقرار کنند، پس شاید آن موقع بتوان شکل بهتری به فعالیت تکنولوژیک داد و آن را در جهتی مثبت پیش برد.
ابهام نسبت به تکنولوژی
مابین خوشبینان نسبت به تکنولوژی و بدبینان، گروهی از افراد قرار گرفتهاند که تکنولوژی را ابزار مبهم قدرت قلمداد میکنند. آنچه اینجا بسیار مهم است، مضمون اجتماعیِ تکنولوژی با در نظر داشتن نحوهٔ پیشرفت، کاربری و عواقب آن است که ارزش اخلاقی آن را تعیین میکند. برای مثال، چَکُش شاید ابزاری مثبت در دست بنّایان باشد، اما میتواند تبدیل به ابزاری منفی بشود که برای تخریب ساختمان به کار میرود. آنچه برای طرفداران این دیدگاه باید مهم باشد، نیت کاربران ابزار و عواقب بهکارگیری آن است. نیت آن کسی که چکش بهدست گرفته چیست؟ عواقب چکش بهدست شدنِ او چیست؟ و برای سنجش نیت او و عواقب عملش از چه معیار ارزشگذاری استفاده میکنیم؟ برای مثال، «سازنده» شاید بخشی از روند پیشرفتی باشد که به محیط آسیب میرساند، و در مقابل «تخریبگر» شاید بخشی از روند پروژهٔ بازسازی باشد. ابزار، مثل چکُش، میتواند در آنِ واحد مثبت و منفی باشد.
این موضوع در یکی از تبلیغات تلویزیونی مختص به بانکداریِ اینترنتی بهخوبی بهنمایش درآمد. در تبلیغ، مردی وارد بانک میشود. کمی بعد با ناراحتی بانک را ترک میکند و چیزی نمانده که زیر گریه بزند. دلیل ناراحتیِ شدید او این بود که برای خدمات بانکداری الکترونیک (اینترنتی) نامنویسی کرده بود و دیگر نیازی نبود که به بانک بیاید. از یک سو، این مشتری به خدمات آنلاینِ بانک که طبق ادعای بانک زندگیاش را آسانتر میکند، دسترسی پیدا کرده بود؛ و از سوی دیگر، روابط انسانی که در بانک با دیگران ایجاد کرده بود به خطر افتادهاند. آگهی زمانی تمام میشود که مشتری بیرون بانک ایستاده و صورت خود را به شیشه چسبانده و با حسرت داخل را نگاه میکند و به این شکل میگوید که از آمادگی خود برای آینده مطمئن نیست.
همراه با نگرانی نسبت به تکنولوژی، حس شگفتی و خوف از قدرت و وسعت عاملیتِ تکنولوژیِ بشری را میبینیم. مشتری در آن آگهی از اینکه میتواند کارهای بانکیاش را آنلاین و در طول ۲۴ ساعت انجام دهد، هیجانزده است و این تکنولوژی به او اجازه میدهد به شکلی دیگر و شاید ثمربخشتر از زمانش استفاده کند. بنابراین، تکنولوژیِ مورد بحث ابزار مبهمِ قدرت بهحساب میآید ــ و این امر در آنِ واحد به آن قدرت و محدودیت میبخشد.
این دیدگاهِ مبهم، عکسالعمل کسانی مثل باربور را طنین میبخشد، برای چنین افرادی تکنولوژی بیطرف نیست و تماماً و ذاتاً خوب یا تماماً و ذاتاً شر نیست. تکنولوژی در خلاء رخ نمیدهد؛ تکنولوژی ساختاری اجتماعی است که در پاسخ به ارزشهای هادی و حاضر در جامعه و نهادها بهوجود میآید. این دیدگاه وجهِ فرهنگیِ تکنولوژی (که سوزان وایت در صفحات قبلی در مورد آن به ما هشدار داد) را بازتاب میدهد، جایی که ایدئولوژی و عملگرایی ترکیب میشوند تا جزئي از تکنولوژی را بهواسطهٔ روند سیاسی و تجاری شکل دهند. اگرچه، باربور میگوید شاید در بسیاری از موارد، توان عمومی یا میل به دخیل بودن در چنین فرآیندهایی، توسط صاحبین قدرت خنثی گردد یا در مقابل عظمتِ کار مُحوله خاموش شود.
نمونهای خوب از این مورد، پاسخ شورای ارتباطات جمعی اسقفان به اینترنت است که از نظر خود به ذات مبهم آن اشاره میکند: «اگرچه حقیقت مجازی در دنیای سایبری را نمیتوان جایگزین کرد با روابط شخصی در جامعه، حقیقت جسمانیِ آئینهای مقدس و مناسک یا اعلام فوری و مستقیم انجیل، ولی میتواند مکملِ آنها باشد، افراد را به تجربهٔ پُرتری از زندگی ایمانی جذب کند و زندگی مذهبیِ کاربران را غنی سازد.» تکنولوژی و رسانه وجوه مثبت و منفی دارند. میتوانند بهخصوص از نظر مذهبی یا روحانی سبب بنای اشخاص شوند. همچنین میتوانند اشخاص را از ایدهآل روحانی و آنچه زندگی بشر باید باشد، منحرف سازند. از نظر باربور، این پاسخِ مبهم به تکنولوژی است که بیشتر با آنچه اسمش را نگاهِ کتابمقدسی گذاشته همخوانی دارد، نگاهی که تشخیص میدهد رابطهٔ انسان با تکنولوژی میتواند بتپرستانه شود و جای خدا را بگیرد، بهخصوص وقتی تکنولوژی بهعنوان ابزارِ قدرت و ناعادلانه بر بشر و دنیای طبیعی بهکار برود. همچنین، تکنولوژی میتواند واسطی باشد که انسان بدان وسیله به خدا پاسخی خلاقانه، شفیقانه و منصفانه میدهد. باربور میگوید: «درک کتابمقدسی از ذات انسان دربارهٔ سوءِاستفاده از قدرت و نهادینهسازیِ سود شخصی واقعگرایانه است. اما در زمینهٔ عدالتِ اجتماعی هنگام توزیع ثمرات تکنولوژی، خواستههایی ایدهآلگرا دارد. چنین نظری ستایش خلاقیت انسان و شَک نسبت به قدرت انسان را کنار هم قرار میدهد.»
این نگاه دو پهلو به تکنولوژی، نگاهی که آن را میستاید و در عین حال با دیدهٔ شک به آن مینگرد، پاسخ به تکنولوژی را ساده و همچنین بغرنج میسازد. کول تِرنِر اشاره میکند که تکنولوژیِ ما: «با همهٔ خوبیهایش، همیشه بر لبهٔ گناه، بهرهبرداری و حرص گام بر میدارد. هر چه باشد، تکنولوژیِ بشری، مُزین به ضعفهای ماست.» غیر از این، ابهامِ عکسالعملِ ما به تکنولوژی و رسانه ممکن است نشان دهد که دیگر تکنولوژی یا رسانه را وقت دیدن تشخیص نمیدهیم. مونساما در این مورد میگوید: «تکنولوژی و نتایجش، آنقدر مثل نفس کشیدن همراهمان هستند، که حضور و تأثیر آنها ناملموس و نامشخص[48] است. نتیجتاً، تکنولوژیِ مُدِرن و هر چه به همراه دارد بدون مقاومت پذیرفته میشود و تنها سؤالی که باقی میماند این است که اگر انسان میتوانست از طریقی دیگر به اهداف و کارهای خود برسد زندگی چگونه میشد.»
تعامل منتقدانه با تکنولوژی و رسانه به شکلی آگاه نسبت بهحضور و اثرات آنها و همچنین فکر کردن در مورد لزوم پذیرش تکنولوژی بدون هیچ مقاومتی، بخشی از زندگیِ ایمانداران در دنیاست. زندگی با ایمان شامل فکر کردنِ خوشبینانه، بدبینانه و مبهم به تکنولوژی و نحوهٔ عکسالعمل مناسب و حکیمانه به محیطی است که ما خود را در آن مییابیم.
آغاز الاهیات تکنولوژی در عصرِ رسانهٔ دیجیتال
عکسالعملهای ذکر شده نشان میدهند که محیط تکنولوژیک در برگیرندهٔ همه چیز است. فرقی نمیکند چشمانداز وسیعی از ممکنها باشد که خوشبینان متصور میشوند؛ یا جهان ظالم و تقدیرگرایِ تکنولوژیک که بدبینان توصیف میکنند؛ یا ابهام آنانی که با تکنولوژی در جدال هستند، همهٔ دیدگاهها اذعان دارند که نمیتوان تکنولوژی را از وجود بشر حذف کرد. تکنولوژی و رسانه در محیطِ زیست ما ریشه دواندهاند.
اندیشیدن به تکنولوژی بهعنوان محیط، دریچهای رو به ممکنهای شگفتانگیز باز میکند. بانی ناردی[49] و ویکی اودِی[50] تکنولوژی را بهعنوان اِکولوژی[51] درک میکنند و اسم آن را «اکولوژیِ اطلاعات» گذاشتهاند. آنها اکولوژی اطلاعات را به این شکل تعریف میکنند: «نظامی از افراد، اعمال، ارزشها، و تکنولوژیها در محیطی منطقهای[52] و خاص. در اکولوژیِ اطلاعات، تمرکز بر تکنولوژی نیست، بلکه معطوف به فعالیتهای انسانی است که تکنولوژی به آنها یاری میرساند.» این دیدگاه نسبت به تکنولوژی در ارتباط با دیدگاهِ جهانی و محلی نسبت به محیط، توجهی عمیقتر به مضامینی میکند که فرم و تأثیر تکنولوژی را شکل میدهند. توجه کردن به مضمونِ[53] محلی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که مضمون محلی را جهت میدهند، امکان تعامل با تکنولوژی در سطوح مختلف و جزئی[54] را فراهم میآورند که از محدودهٔ نگاه جهانی و منکوبکننده به تکنولوژی عبور میکنند.
ناردی و اودِی به جای تمرکز بر ابزار، اعمال و عاملین در نظام تکنولوژیک، بر رابطهٔ بین یگانهای موجود در آن نظام تمرکز میکنند. به این منوال تکنولوژی امری فرای ابزاری انفرادی برای شخص میشود و در عوض بهعنوان شبکهای از روابط سنجیده میگردد که به تغییرات محلیِ محیط عکسالعمل نشان میدهد. از دیدگاه الاهیاتی، چنین نگرشی به تکنولوژی اجازه میدهد تعامل با ارزشهای نهفته در روابط، همچنین تأثیر آنها بر مردم و جهانی که در آن حضور دارند، بهواسطهٔ الاهیات مضمونی[55] انجام گردد. این اتفاق هنگامی رخ میدهد که تجربهٔ محیط تکنولوژیک در تبادل و رابطهای دائم و وفادار با تجارب و مضمون گذشته باشد که در منابعی چون کتابمقدس و سنت یافت میشود و بهواسطهٔ حقایقِ مادیِ جهان هر روزه به ما میرسد.
نگاهِ اکولوژیک به تکنولوژی، تکنولوژی را نظامی دینامیک[56] و در حال تکامل میبیند که از یگانها و روابط متنوع و مربوط به هم تشکیل شده است. تغییر در یک وجه از سیستم در کل سیستم توزیع میشود، روابط را بهواسطهٔ بازخوردهای حلقهای تغییر میدهد و در نتیجه ذات آن نظام را تغییر میدهد و احتمالاً متنزل میسازد. در چنین دیدگاهی همپوشانیهایِ مفیدی با نگاه تازه به رسانه که توسط لِو مانوویچ[57] بسط داده شد، میبینیم، کسی که رسانه و تکنولوژی را گرفتار در محیطی شبکهای میداند، محیطی که بازخوردهای حلقهای ایجاد میکند، و بعد طریق بهکارگیری و پیشرفت تکنولوژی را شکل میدهد. همین بازخورد حلقهای هست که «تازگی» را در رسانهٔ جدید ایجاد میکند.
ممکن است با تعدیل نگاه به رابطهٔ بین یگانهایی چون ابزار یا تکنیکها، بتوان تشخیص داد که برخی یگانها عضو چند اکولوژی مختلف هستند و خود آنها ممکن است بخشی از یک اکولوژی بزرگتر باشند. مثالی ساده از آن، شرکتی است که چند شبکهٔ کامپیوتری فعال و مختلف در چند نقطهٔ گوناگون دارد. همه شبکههای منطقهای به هم و نهایتاً به شبکههای دیگر سازمانها وصل میشوند تا شبکهٔ پهناوری را ایجاد کنند. کاربران، ابزارها، نرمافزارها و تنظیمات این شبکهها همیشه در حالتی فعال هستند و در این سطوح دچار تغییر میشوند. بهعلاوه، این نگاه پویا به رسانه و تکنولوژی به ما هشدار میدهد که تکنولوژی و اجزای آن در طول زمان در حال تکامل هستند. تکنولوژی ممکن است ناپایدار باشد، در یک زمان و مکان خاص وجود داشته باشد، یا ممکن است در طول زمان ادامه یابد، برای مثال کتاب که مرتب ساماندهی یا دوباره تعریف میشود. به همین شکل، ابزار و روشهای جدید ظهور مییابند تا مکمل یا جایگزین موارد قبلی شوند، در حالیکه مردم در این اکوسیستم، با این محیط تازه، انطباق مییابند یا از انطباق یافتن با آن باز میمانند.
ناردی و اُدِی میگویند که تمرکز بر تکنولوژی بهعنوان اکولوژی، اضطراری را بر تأملات ما القا میکند، چون زبانی را بهکار میبرد که حاکی از نگرانیهای محیطی و آگاهی نسبت به آن است. مسائلی که در بستر منطقهای و جهانی به مردم، روابط، عدالت اجتماعی، پایداری منابع و استفادهٔ حکیمانه از تکنولوژی میپردازند. این به نوبهٔ خود، طریقی برای ارتباط با موضوعات الاهیاتی ایجاد میکند، و سبب میشود شخص اذعان یابد که در شبکهای از روابط میان ابزارها، تکنیکها، طبیعت و مردم، ممکن است خدا و نگرانیهای او را ببیند. بهعلاوه، دیدگاه اکولوژیک نسبت به تکنولوژی میتواند با استفاده از استعارات چوپانی و کشاورزی، راهِ تازهای برای مرتبط ساختن مفاهیم الاهیاتی با تکنولوژی معاصر برقرار سازد. همچنین، تعریف تکنولوژی بهعنوان نظامی تشکیل شده از خدا، مردم، اعمال، ارزشها و محصولات تکنولوژیکی در محیط منطقهای خاص، نقطهٔ شروع سودمندی برای تعامل الاهیاتی فراهم میآورد.
این فصل برخی از مذاکرات و سازشهایی را مورد بررسی قرار داد که در طول تاریخ مسیحیت در زمینهٔ تکنولوژی و رسانه رخ دادهاند و این سیر تا امروز نیز ادامه پیدا کرده است. کلیسای مسیحی بهوسیلهٔ تکنولوژی شکل گرفت و همچنین با توجه به تکنولوژی و ارزشهای مربوط به آن، جامعهٔ وسیعتر را شکل داد، برای مثال از طریق رابطهٔ خود با کتابمقدس بهعنوان محصولی تکنولوژیک به چنین هدفی رسید. در این راستا، الاهیدانان به ظهور سه دیدگاه نسبت به تکنولوژی اشاره کردهاند: خوشبینانه، بدبینانه و مبهم. برای برخی، تکنولوژی به فرصتی خدادادی برای بهبود دنیا وابسته است، هم از نظر روحانی و هم از نظر مادی. برای دیگران، تکنولوژی نشان از عاملی است که ظرفیت شخصیتزدایی و در هم شکستنِ روابط بین مردم و دنیا را دارد. در آخر بسیاری با ابهامی متعادل به تکنولوژی نزدیک میشوند، که نیتها و عواقب تکنولوژی و رسانه، سبب سنجشِ همیشه در حال تغییر ارزشها و اثرات آنها میشود.
در این فصل، بسط موضوعی عمومی را شاهد بودیم که میگوید: جهت تعامل و زندگی با تکنولوژی و رسانهای که تبدیل به محیط زیست ما شده، باید حکمت داشته باشیم. در فصول آینده، نحوهٔ کشف آن حکمت، ویژگی تکنولوژیِ ایمانمدار و حیاتبخش، و در مورد نحوهای که تکنولوژی میتواند با الاهیاتِ خلقت و انسان، مسیحشناسی و امید ما به آینده تعامل برقرار کند، صحبت خواهیم کرد.
[1] :Networked Theologyنظریهای جدید که با گسترش شبکههای اجتماعی ظهور یافت و به نحوهٔ برخورد مسیحیان با رسانه میپردازد.
[2] :Network Societyاین واژه در سال ۱۹۹۱ ابداع شد و به تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اشاره دارد که عامل آن گسترش شبکهای دیجیتال و تکنولوژیهای ارتباطی است.
[3] Etymology
[4] مکانیک کاربردی: به انگلیسی Applied Mechanics یا مکانیک مهندسی، رفتار یک جسمِ ساکن یا متحرک را تحت تأثیر نیروهای دیگر توصیف میکند.
[5] روشی که اجزای گوناگون یک ساختار یا دستگاه با یکدیگر عمل میکنند تا نتیجهٔ دلخواه را حاصل آورند.
[6] علم حرکات و شناسایی توازن و تعادل بین نیروها و به کار بردن قوانین آنها
[7] ماشینآلات
[8] David Hopper
[9] David Pullinger
[10] مخابره بهوسیلهٔ پرچم
[11] Peter Horsfield
[12] این الگو شامل قیاس دو متغیر(برای مثال عدد X و y) میشود.
[13] جدولی خاص که از ابزار بصری برای سازماندهیِ منطقیِ عللِ ممکن مشکل یا اثری خاص استفاده میکند.
[14] Susan White
[15] Technoculture: واژهای جدید است و به تعامل و سیاستهای مابین فرهنگ و تکنولوژی اشاره دارد.
[16] Sociotechnical: این کلمه به رابطهٔ درونی وجوه اجتماعی و تکنیکی یک سازمان اشاره دارد. این نظریه بر دو وجه تمرکز دارد: ۱- تعامل اجتماعی ۲- بهینهسازی جداگانهٔ زندگی اجتماعی و تکنولوژیک.
[17] Frame of reference: مجموعهای از نظرات، شرایط یا فرضیات که نحوهٔ تعامل برقرار کردن با یا درک چیزی را تعیین میکنند. (وِبستر)
[18] Ian Barbour
[19] Rudy Volti
[20] :Mediated Communicationاین کلمه به ارتباط از طریق تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات اشاره دارد و میتوان آن را نقطه مقابل ارتباطِ رو در رو قرار داد.
[21] Value-Neutral: شرایطی که ارزشها سبب طرفداری یا گرایش خاصی نمیشوند.
[22] Stephen Monsma
[23]: Feedback Loop بخش یا تمام یک سیستم که نتایج آن (خروجی)(Output) بهعنوان ورودیِ (Input) عملیاتِ بعد استفاده میشود.
[24] سازش از طریق مذاکره
[25] اصطلاحی صرفاً اسلامی (مترجم)
[26] Rabbinic: خاخامی- وابسته به زبان عبری
[27] اقتدار و اختیار
[28] Asamoah-Gyadu
[29] Paul Teusner
[30] :Matrixمجموعهای از اعداد و دادهها
[31] Empiricism
[32] John Briggs
[33] William Tyndale
[34] Ignatius Of Loyla
[35] Stewart Hoover
[36] عرضه کردن مذهب
[37] مطالعه و بررسی نظاممندِ طبقات یا سطوح مختلف
[38] H. Richard Nierbuhr
[39] Video Feeds
[40] Nature Of Power : بهطور خلاصه ذات قدرت از سه بخش تشکیل شده: ۱. تأثیر ۲. اجبار ۳. اقتدار. شایان ذکر است که برخی از مکتبهای عمدهٔ فکری به این سه بسنده نمیکنند و مواردی چون قدرت و کنترل را هم بخشی از ذات قدرت میدانند. (مترجم)
[41] Graham Houston
[42] فنسالاران، کسانی که تکنولوژیهای عمده را در کنترل دارند.
[43] Jaques Ellul
[44] روشها
[45] Vatican’s Pontifical Council For Social Communication
[46] بستر
[47] Ronald Cole-Turner
[48] تجزیهناپذیر، تفکیکناپذیر
[49] Bonnie Nardi
[50] Vicki O’Day
[51] محیط زیست
[52] موضعی-حوزهای
[53] بستر
[54] دانهوار
[55] :Contextual Theologyالاهیاتی که به تغییرات موقعیتی خاص پاسخ میدهد.
[56] پویا
[57] Lev Manovich
0 Comments