جلسه شصت و سوم: من، ما و همه
در طول چند دههی گذشته، محققان و جامعه شناسان مدلهایی را ارائه داده و تلاش کردهاند که رشد و ارتقا فکری و بلوغ اجتماعی جامعهی بشری را توضیح دهند.
همگی در یک نکتهی مشترک متفقالقول بودهاند که انسان از لحاظ هوشیاری، اجتماعی و فکری در حال رشد است.
کلیسا نز بخشی از همین تمدن بشریست که اتفاقا میبایست نقشی تعیین کننده در این روند داشته باشد.
من، ما و همه :
گام نخست در این سفر تکامل و بلوغ اجتماعی، من هست، که همهی ما از آنجا آغاز میکنیم. وقتی بدنیا میآییم هیچکدام از ما شناختی از هویت خود نداریم اما رفته رفته آن را کشف میکنیم و از نخستین چیزهاییست که از آن به شگفتی میآییم و در مییابیم که اراده و قدرت داریم. در این روند رشد هویتِ خود، خانواده و جامعه نیز در رشد سالم آن نقش بازی میکنند.
اینها مراحل اجباری رشد هستند اما قرار نیست ما فقط در این مراحل باقی بمانیم! و ما در این پروسه در مییابیم که این رشد و بلوغ به تنهایی نمیتواند اتفاق بیفتد و ما باید با دیگران نیز وارد ارتباط شویم و نیازهای دیگران را هم ببینیم و آنها را وارد حیطهی شخصی خود کنیم و همچنین در کنار آنها احساس تعلق کنیم.
همهی ما یک نجات را داریم و یک خدا را میپرستیم اما داستان خدا وفرآیند نجات برای هریک از ما یک روایتی دارد. هریک از ما برای خودمان در حال نواختن یک ساز خاصی هستیم. ماندن در این مرحله و فارغالتحصیل نشدن به مرحلهی بعد، فرآیند سالمی نیست.
اگر ما جمعی را فرای جمعِ خود نبینیم، جمع ما مانند دیواری شود که ما را از بقیه جدا کرده است، این بدان معناست که رشد ما کامل نیست و نقصی در آن وجود دارد و در پی آن است که تبعیض نژادی، تبعیض قومی، تبعیض مذهبی و سیاسی بوجود میآورد. در کلیساها تبعیضها و دسته بندیها را میبینیم. چرا که در یک مرحله از رشد باقی مانده و رشد نکردهایم!
در روند رشد، دو کلمه میتواند این فرآیند را برای ما توضیح دهد:
محبت و تنوع
محبت به ما کمک میکند تا پذیرای تنوع باشیم!
همانگونه که اعضای بدن ما با یکدیگر کاملا تفاوت دارند و عملکردی متفاوت، اما جزوی از یک سیستم واحد هستند، ما نیز بعنوان بدن مسیح، هر یک خصوصیت و عملکرد خود را داریم و با محبت باید پذیرای این تنوع و پذیرای دیگران با خصوصیات مختص خودشان باشیم.