جلسه پنجاه و پنجم: وقتی خدا تو را میخواند
اگر پرسش ما اینست که آمدن و رفتن ما بهر چه بود، کلام خدا به ما میگوید ما خوانده شدهایم تا در بهشت خدا زندگی کنیم و در این فرصت عمر نقش یک پیروزمند را ایفا کنیم.
کلام خدا در کتاب خروج از یک انسان شکست خورده و فراری که چهل سال است در غربت سرگردان میگردد دعوت میکند تا قوم او را نجات بخشد.
او که در قصر فرعون هویت و جایگاهی داشت اکنون در بیابان بمدت چهل سال چوپانی میکند و شاید دیگر امیدی به آینده ندارد! تا اینکه او با بوتهی مشتعل روبرو میشود.
چگونه میتوانیم در این روزگار مانند آن بوتهی مشتعل، بسوزیم اما خاکستر نشویم
خدا به موسی میگوید که مصیبت قومش رادیده و صدای نالهی آنان را شنیده است، او را میخواند تا به جایی بفرستد که از آن گریخته بود. تا اینبار بتواند شرایط نجات و آزادی را بدست بیاورد.
موسی در جواب خدا چهار بهانه میاورد:
- من کیستم؟
مادامی که ما ندانیم چه کسی هستیم، هویت و جایگاه ما چیست نخواهیم توانست کاری از پیش ببریم
- مردم مرا تایید نمیکنند
بسیاری از ما نیز همچون موسی میخواهیم مورد تایید دیگران قرار بگیریم و برای دریافت این تایید ممکن است دست به هر کاری بزنیم تا مورد پذیرش دیگران قرار بگیریم
- من توانایی ندارم
موسی در خروج۱۰:۴ میگوید که لکنت زبان دارد و برای این ماموریت مناسب نیست! اما خدا او را میخواند تا با وجود همهی ضعفهایش از طریق او کار خود را پیش ببرد. او میخواهد ما را که ظرفهای شکسته هستیم بلند کند و از ما چیزهای عالی بسازد
- فرد دیگری را بفرست
ما نیز همچون موسی بسیاری اوقات مسئولیت را به گردن دیگری میاندازیم و آنچه را که سهم ماست انتظار داریم دیگران انجام بدهند!
امروز خداوند ما را میخواند تا به سهم خود گام برداشته، دعوت او را لبیک بگوییم و به او اعتماد کرده و اجازه بدهیم او از طریق ما کار کند.